تنها ستاره قلبم

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا ..............کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت (امام حسين)

میخوام بگم...

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم ..

 

می خوام بگم تو دنیای منی ..

می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!

می خوام بگم شدی مجنون عشقم …

می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!

می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!

می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …

می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..

می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!

می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..

می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …

می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!

می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!

می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..

می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!

می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!

 

 

 

داستان عشق من

یکی بود یکی نبود

يه روزی از روزا

با يه پسری آشنا شدم.

اون اولا واسم مثل يه دوست خوب بود.

يه دوست که باهاش بتونم راحت درد دل کنم.

ولی کم کم خيلی بهش عادت کردم.

واسم با ديگران متفاوت بود.

عاشقش شدم.

عشق اولم بود.

نمی دونستم چه جوری بهش بگم.

چه جوری نشون بدم

که دوستش دارم.

روز ها گذشت.

من هم هر کاری که می تونستم می کردم

که بهش نشون بدم که دوستش دارم.

يه روز قلبمو تقديمش کردم٬ قلبمو پس داد!

پسر عجيبی بود. اصلا بهم علاقه ای نداشت...

همين جور عاشقش موندم...

يه روز اومد گفت:

" اين دوستمه اسمش سارا هست."

يهو يه چيزی قلبمو فشار داد.

بغضمو خوردم و لبخند زدم گفتم:

"خوشبختم."

ديگه چيزی از دلم نمونده بود.

اون لبخند از ته دل نبود.

فقط ماهيچه های صورتم بودن که به صورت يک لبخند شکل گرفته بودند.

که باز هم ناراحت نشه!

يه روز درحالی که گريه می کرد به خونم اومد و گفت:

"با هم جرو بحثمون شده. می تونم پيشت بمونم؟"

با اين حال که می دونستم اين قلبمه که باز هم بايد درد بکشه و جيک

نزنه٬

لبخند زدم و گفتم:

"بله که می تونی."

بغلش کردم و سرش رو گذاشتم رو شونم که گريه کنه تا آروم بشه...

چندين ماه گذشت...

يه روز بهم زنگ زد و گفت:

"پنجشنبه هفته ی ديگه عروسيم هست. کارت دعوتو کی بيارم خونتون

بهت بدم؟"

ديگه نمی فهميدم چی ميگه.

منگ شده بودم.

يهو ديدم داره ميگه:

"... کوشي؟ الوووووو...."

گفتم: "اينجام. اينجام. يه لحظه رفتم تو فکر."

گفت: "تو هميشه وقتی با من حرف می زنی ميری تو فکر!"

گفتم: "فردا خونه هستم. حدود ساعت پنج بيا دعوت نامه رو بده."

....

اون شب اصلا خوابم نمی برد. خُل شده بودم.

ياد اون روزهای اول که تازه باهاش آشنا شده بودم افتاده بودم.

خلاصه با هزار تا وول خوردن و کلنجار رفتن تونستم يه سه ساعت

بخوابم.

فردا ساعت پنج زنگ در به صدا در اومد.

خودش بود. بازم سر ساعت!

در رو باز کردم.

به چشماش زل زدم.

هنوزم عاشقش بودم. ولی ...

گفت:

"يوهو. کجايی؟ بيا اينم دعوت نامه. پنجشنبه می بينمت."

تا پنجشنبه بياد٬‌ نمی دونم چه جوری زندگی کردم.

همه چيز واسم مثل جهنم بود.

نمی تونستم تحمل کنم.

به سيگار و مشروب هم عادت نداشتم.

دوست داشتم برم بالای يه کوهی و تا دلم می خواد داد بزنم.

....

پنجشنبه لباسم رو پوشيدم.

به سالن که رسيدم٬ اونو توو لباس دامادی ديدم.

چقدر زيبا شده بود.

اومد جلو و بهم گفت:

"خوش اومدی *****!!!. برو يه جا بشين. اميدوارم بهت امشب خوش

بگذره."

دستشو گرفتم و لبم رو آوردم نزديک گوشش و گفتم:

"نه. اومدم اين کادوی ناقابل رو بدم و برم. تو هميشه توو قلب من

هستی. منو يادت نره!"

گونه اش رو بوسيدم و گفتم:

"خداحافظ!"

حالا اين من بودم و تنهايی هام که بايد تا ابد باهاش می ساختم.

 

 

 

[ سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, ] [ 15:49 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


گاهی برای کشـیدنِ فـریـادهـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


نبودن هایت آنقدر زیاد شده اندکه هر رهگذری را شبیه تو می بینم !!نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اندیا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!!...


شـده ام مـعـادلـه ی چنـد مَـجهولـی !ایـن روزهـا هـیـچ کـس از هـیـچ راهـی مـرا نـمـیـفهمـَد…. .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کارم از یکی بود و یکی نبود گذشت،من در اوج قصه گم شده ام….!

...این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشداز دلتــــ که مایه بگذاریســوخـــــته ای . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زن که بـاشـے …عـاشـق شـوے “چـشـم سـفـیـد” خـطـابـَت مـے کـنـنـد !راسـت مـے گـویـنـد . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه..“تـو” ..مـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توی مارپله ی زندگی ، مهره نباش که هر چی گفتن بگی باشه …!

تاس باش که هر چی گفتی بگن باشه !...

کاش توی زندگی هم مثل فوتبال وقتی زمین می‌خوردی 

و از درد به خودت می‌پیچیدی یه داور می‌اومد از آدم می‌پرسید:می‌تونی ادامه بدی؟!تو هم میگفتی نه ، باید 

برم بیرون . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بـــــرای کـــسی کــه رفــــتـنـی اســـت ، راه بــــاز کــــنـیدایــــستادن و مــنـتظر مـانـدن ابـــلـهانه تـرین کـار دل اســت...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نگـــــــران نباش،حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــومآمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…راســــــتی، بهتــــــــــر از قبل دروغ می گویــــم…” حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوبِ خــــوب…...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روزهایم گذشت اما روزگار از من نگذشت!اما من از روزها و روزگار گذشتم ، بگذرید از من!...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تاب ندارم سخت است با تو هستند جلوتـــربا دیگری یا جور دیگری . !سخت است چه رنگین کمان نحســـــی...


درغروب سخت دنیا یاد یاران میکنم درکویر خشک و سوزان رقص باران میکنم زندگی مرگ است و مرگ هم زندگی پس درود برمرگ و مرگ بر زندگی . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گاهی اوقات بی قانونی ؛عجیب بیداد می کند در عاشقی ….یکی دور می زند …اما …. دیگری جریمه میشودو تاوان میپردازد …...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درد دارد …وقتی همه چیز را می دانی …و فکر می کنند نمی دانی …و غصه می خوری که می دانی …و می خندند که نمی دانی …...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برهنه می آئیم برهنه می بوسیم برهنه می میریم با این همه عریانی هنوز قلب هیچکس پیدا نیست . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که:نیمه می‌شنویم ؛یک چهارم می‌فهمیم ،هیچی فکر نمی‌کنیم !و دوبرابر واکنش نشون می دهیم . . ....

وقتی که گوش ها زنگ زده اندعاقلانه ترین کار ، سکوت است…...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میان ابرها سیر می‌کنم هر کدام را به شکلی می‌بینم که دوست دارم . . .می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنم میان آدم‌ها اما . . .کاری از دست من ساخته نیست خودشان شکل عوض می‌کنندبـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم بـرای بـوسـه ای کـه نـبــودبـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــدبــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت...چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟اینکه هر کاری در توانِت هست براش انجام بدی،بعد برگرده بگه :مگه من ازت خواستم…..!...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢﺟـﺎﻡ ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتی خواستن ها بوی شهوت میدهندوقتی بودن ها طعم نیاز دارندوقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار با هر کسی پر میشودوقتی نگاه ها هرزه به هر سو روانه میشودوقتی غریزه احساس را پوشش میدهدوقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی میشوددیگر نمی خواهمت نه تو را و نه هیچ کس دیگر را . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانندو زنان شوکت زن بودنشان را؛کاش مردان همیشه مرد باشندو زنان همیشه زن!آنگاه هر روز نه روز “زن”،نه روز “مرد” بلکه روز “انسان” است…...عمریستــ خـ‗__‗ــودم را به خریتـــــــ زده ام ….دلــم برای آن روی سگــ‗__‗ـــم تنگــــــــ شده…...چه اســــارت بی افتخــــاری است در بنــــد حــــرف این و آن بــــودن . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟به چه میخندی تو ؟ نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد ؟به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست ؟خنده دار است بخند . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گاهی اوقات باید بگذری و بگذاری و بروی ….وقتی می مانی و تحمل می کنی ، از خودت یک احمق می سازی...صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …وای سهراب کجایی آخر ؟ … زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند…ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب …!قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . . ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم کنید!آی جماعت…شماها دقیقا چه رنگی هستید؟...

شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !حیف از عشق که زیر دست و پاست …...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گــــفته باشــــم !.!.!مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندامیه باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم مشکل امروز ما اندام ها نیستن ، افکارها هستن !...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر روزی عاشق شدی …قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن …این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هم قــــــــــد شدیم …خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روزگاریست همه عرض بدن می خواهندهمه از دوست فقط چشم و دهن می خواهنددیو هستند ولی مثل پری می پوشندگرگ هایی که لباس پدری می پوشندآنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجندعشق ها را همه با دور کمر می سنجندخوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسدعشق هایی که سر پیچ خیابان برسد

 

عکس عاشقانه

 


 

 

لـــب خندد را                             نثار کــــــسی کــــن

کــــــه دل بــه                        کسی نـه داده باشد

 

 

 

 

 

دلتنگ که میشم

میشینم پای سیستم

گوشیمو میزارم و شروع میکنم به گوش دادن موزیک

چشامو میبنـــدم ، حس ام رو زیر زبونم مزه مزه میکـــنم و ...

راهی میشم توی کوچه های خاطرات

توی هر کوچه که قدم میزارم ، یاد یکی از خاطره هام میافتم

آروم آروم قدمهامو بر میدارم تا مرورشون کنم

اگه این خاطرات نبود

 همین نفسی که به زور بالا میاد ، دیگه بهونه ایی نداشت واسه بالا اومدن    

  

 

گـاهـی وقـتـا

 

 

دلـم فـقـط سـنـگـیـنـی نـگـاهـت رو مـیـخـواد

 

که زُل بـزنـی بـهـم

 

و مـ ـن بـه روی خـودم نـیـارم . . .

 

چند تا دوسم داری؟؟؟
همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ
میگفتم...
ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم: یکی!!!
میدونی چرا؟ چون قویترین و بزرگترین عددیه که میشناسم...
دقت کردی که قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکی
هستن؟؟؟
ماه یکیه... خورشید یکیه... زمین یکیه... خدا یکیه...
مادر یکیه... پدر یکیه...
تو هم یکی هستی...
وسعت عشق من به تو هم یکیه...
پس اینو بدون از الآن و تا همیشه یکی دوستت دارم...

 

 

بی تفاوی...
 



http://s1.picofile.com/file/7212187739/Ghalbe_Ghamgin.png


 

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...


یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.


یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.


یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.


یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.


یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.


یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...


می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.


تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.


توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.


می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...


می خوام تنها باشم... 


 

http://s1.picofile.com/file/7212187739/Ghalbe_Ghamgin.png


با تو هستم با تویی که ذل زدی تو مانیتور

دنبال چی میگردی؟

بی خیال.

از فکر بیا بیرون.

لبخند بزن.

ناراحت نباش بخند.

جییییغ بزن.

برو لب پنجره داد بزن.

تو خودت نریز.

هر کی بهت بد کرد مطمئن باش !

زمین گرده.

هر کی دوست نداشت لیاقت نداشته!

الکی حرص نخور.

تو خوب باش میون این همه بدی.

تو.

من.

هممون.

شاید همین فردا.

شاید..!

نباشیم.

نباشم.

پس بخند!


[ سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, ] [ 15:18 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


 

ميون اين همه عاشق  دل فقط تو رو پسنديد

 

 

 

با همون نگاه اول عشقوتوچشماي توديد

 

 

 

شدي مهمون دل من  با يه دنيا مهربو ني

 

 

 

درهمون لحظه كه قلبم مي مرداز بي همزبو ني

 

 

 

نميدم يه تار مو تو  به يه دريا دٌر زيبا

 

 

 

نميدم برق نگا تو  به يه دنيا دلخوشي ها

 

 

 

بيا تا با هم بسازيم  قصرمونو از صداقت

 

 

 

توي ايونش بكاريم  گلاي پاك محبت

 

 

 

بيا تا با هم ببينيم  فردارو به رنگ ابي

 

 

 

كو چ كنيم به وادي عشق  با همين دستاي خالي

 

 

 

 

 

حالا كه قدم گذاشتي  به سراي پاك اين دل

 

 

 

 

بمون واسه ي هميشه  بمون اي غزال خوشگل

 

 

 

نميدم يه تار مو تو  به يه دريا  دٌر زيبا

 

نميدم برق نگا تو  به يه دنيا دلخوشي ها

 

 

ميون اين همه عاشق

 

 

 

 

 

 

 

در ساحلی نشسته بودم ناگهان صدایی به من گفت

بنویس گفتم قلم ندارم گفت استخوانت را قلم کن گفتم

جوهر ندارم گفت خونت را جوهر کن گفتم کاغذ ندارم

گفت پوستت را کاغذ کن گفتم چه بنویسم گفت بنویس

{عشق من دوستت دارم}

 

 

 

 

 

 

 

[ سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, ] [ 14:47 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


 

http://asheganeh.ir/

خطا از من است ، می دانم …

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “

اما به دیگران هم دلسپرده ام

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “

اما به دیگران هم تکیه کرده ام

اما رهایم نکن

بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …


 
 
 
 

نایت اسکین

سال نو روپیشاپیش به همه تبریک میگم

                                                                 
[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 23:10 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


 

 

pishapish sale no mobarak

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 23:6 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


 

 

 

 

 

 

 

 

 

وحداقل 5نفردراین دنیابه حدی تورادوست دارن ،که حاضرندبخاطرت بمیرند.

یک نفرتورودوست داره ،که حتی ازوجودش بی اطلاع هستی .

یه حقیقت جالب دیگه :

پس هروقت صبح چشاتوبازکردی ،بدون شب یکی به عشق توچشاشوبسته .

هرشب ،یه نفرقبل قبل ازاینکه بخوابه به توفکرمیکنه .

 یه حقیقت جالب زندگی :

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:48 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


دختر است دیگر...
گاهی دلش می خواد

بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تو

شانه های تو...
... که بعد، تــو
آرام
خیلی آرام

در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتــــم..
[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:40 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:23 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]




دوست داشتن و جدایی

جدایی

 

 

 

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
 

 

به سلامتی زنجیری که

صد سال زیر برف و باران میمونن میپوسن

ولی از هم جدانمیشن

امیدوارم که بمونیم بپوسیم

ولی از هم جدا نشیم

 

 

 

 

خنده هات رو به همه بده ولی لبخندت رو به یه نفر
عشقت رو به همه بده ولی وجودت رو به یه نفر
بذار همه عاشقت باشن ولی خودت عاشق یه نفر باش

ن 

 

بیا ساقی که محتاج شرابم

ز دوری عزیزم در عذابم

بده جامی شوم مست از دو عالم

که شاید دلبرم آید به خوابم. . . .

 

 

 

 

شاید دیگران در نبودنت

سرم را گرم کنند

ولی دلم را هرگز.....

 

دو پیک عرق یک من یکی تو

به سلامتی اونی که یه روزی آرزو بود

ولی حالا خاطره شده

به سلامتی اونی که بخاطرش همه رو پیچوندم

ولی بخاطر یه نفر من و پیچوند

به سلامتی اونی که هر شب مسته

ولی خیلی وقته کسی صدای دینگ پیکش رو نشنیده

به سلامتی خودم که تلخی مشروب رو به جون میخرم

تا بگم فقط به سلامتی تو

 

دیشب از یا غمت سری به میخانه زدم

با یاد لبت بوسه به پیمانه زدم

روی شراب چهره زیبا تو رو دیدم

دیوانه شدم  نعره مستانه زدم

که من دلتنگ تو ام

 

یعنی میشود روزی برسد...



که بیایی!



مرا در آغوش بگیری...



بخواهم گله کنم!



بگویی هیــــــــــــــــــس...



همه کابوس ها تموم شد...!


[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:21 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


http://uploadtak.com/images/d4242_12.jpg


 

 

 

 

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

 

 

 


 

   می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

 


 

   هر وقت دلم هوای تو را کرد

 


 

   عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

 


 

   می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

 


 

که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

 


 

دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

 


 

می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

 


 

پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

 


 

عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند

 


 

♥ دوستت دارم نفسم

 

 

 

 

 


 

 

 در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

 

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:4 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]



http://uploadtak.com/images/k6639_77293934193647042639.jpg

پرسيد به خاطر كي زنده هستي ؟

با اينكه دلم ميخواست با تمام وجود داد بزنم ، به خاطر تو ، ولي گفتم :

به خاطر هيچكس  . . .

پرسيد به خاطر چي زنده اي ؟

با اينكه دلم فرياد ميزد به خاطر تو ، با يه بغض غمگين گفتم :

به خاطر هيچ چيز . . .

ازش پرسيدم : تو به خاطر كي زنده اي ؟

در حالي كه اشك تو چشماش جمع شده بود ، گفت :

به خاطر كسي كه به خاطر هيچكس زنده اس  . . .

 

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:58 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


 
 
 
 
روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟» پسر جواب داد: «دلیلشو نمی‌دونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!» - تو هیچ دلیلی نمی‌تونی بیاری؛ پس چطور دوسم داری؟ چطور می‌تونی بگی عاشقمی؟ - من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما می‌تونم بهت ثابت کنم! - ثابت کنی؟ نه! من می‌خوام دلیلتو بگی! - باشه.. باشه! میگم؛ چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، باملاحظه هستی، بخاطر لبخندت.. آن روز دختر از جواب‌های پسر راضی و قانع شد. متأسفانه، چند روز بعد، دختر تصادفی وحشتناک کرد و به حالت کما رفت. پسر نامه‌ای در کنارش گذاشت با این مضمون: «عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم؛ اما حالا که نمی‌تونی حرف بزنی، می‌تونی؟ نه! پس دیگه نمی‌تونم عاشقت بمونم! گفتم بخاطر اهمیت دادن‌ها و ملاحظه کردنات دوسِت دارم؛ اما حالا که نمی‌تونی برام اونجوری باشی، پس منم نمی‌تونم دوست داشته باشم! گفتم واسه لبخندات عاشقتم؛ اما حالا نه می‌تونی بخندی و نه حرکت کنی! پس منم نمی‌تونم عاشقت باشم! اگه عشق همیشه دلیل بخواد مث الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره! واقعاً عشق دلیل می‌خواد؟ نه! معلومه که نه! پس من هنوز هم عاشقتم.»

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:51 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


هــوس کــرده ام

 


کـــه تـــو بـاشـــی

مـــن بـــاشـم

و هیچـکـس نبـاشـــد

آنگـــاه

داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ

و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ

بیـــرون بکشـــم

بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ

و نیسـتـــی ...

 

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:48 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


عشق يعني شب نخفتن تا سحر ، عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني ديده بر در دوختن ، عشق يعني از فراقش سوختن

عشق يعني سر به در آويختن ، عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني لحظه هاي ناب ناب ، عشق يعني لحظه هاي التهاب

عشق يعني بنده فرمان شدن ، عشق يعني تا ابد رسوا شدن

عشق يعني گم شدن در کوي دوست ، عشق يعني هر چه در دل آرزوست

عشق يعني يک تيمم يک نماز ، عشق يعني عالمي راز و نياز

عشق يعني يک تبسم يک نگاه ، عشق يعني تکيه گاه و جان پناه

عشق يعني سوختن يا ساختن ، عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني همچو من شيدا شدن ، عشق يعني قطره و در يا شدن

عشق يعني پيش محبوبت بمير ، عشق يعني از رضايش عمر گير

عشق يعني زندگي را بندگي ، عشق يعني بندگي آزادگي

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:43 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


عشق را دردیست که جز عاشق نداند چیست

عشق را زجریست که جز معشوق نداند چیست

 

 

                               خدا یــــــــــــــــــا کــــــــمــــــــــــــکـــــــــــم کـــــــــــــــن

نام : عاشق
نام خانوادگی : تنها
نام مادر : فرشته غم
نام پدر : کوه رنج
محل تولد: محراب غم

شماره شناسنامه: بی مفهوم
صادره از : شهر عشق - کوچه بدبختی - پلاک نیستی - طبقه فلاکت

جرم : عاشقی

محکومیت : زندگی کردن
تاریخ تولد : زمانی که با او آشنا شدم
تاریخ وفات : زمانی که از او جدا شدم

عشق را طعمیست که جز عاشق و معشوق کس نداند چیست

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:28 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست
 
 
 
تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست
 
 
تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم
 
 
 
تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست
 
 
تنهايي را دوست دارم زيرادر کلبه تنهايي هايم
 
 
 
در انتظار خواهم گريست و
 
 
انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد
 

[ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:12 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]


[ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, ] [ 20:58 ] [ سپيده و حدیث ] [ ]